۳ ساعت با دختر و پسرهای خونخواه مهسا امینی؛ لحظه لحظه یک اغتشاش | از شوخیهای غیراخلاقی تا لیدرهای مسلحی که غیب میشدند | نسبتی با گروهکها داشتند؟
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۸۹۲۹۰
به گزارش همشهری آنلاین، فیلمهای منتشر شده از اغتشاشات و حضور پررنگ نوجوانها در آن برایم عجیب بود. عصر چهارشنبه برای شناخت بیشتر این طیف به میان معترضان رفتم. پیدا کردنشان سخت نبود. خیابانهای منتهی به میدان ولی عصر(عج) اولین جایی بود که توانستم با گروهی حدودا ۱۵ نفره از آنها همراه شوم. آنچه در این گزارش می خوانید حاصل همراهی حدودا ۳ ساعته با دختر و پسرهای جوان و نوجوانی است که شنیده بودم برای خونخواهی مهسا امینی به خیابانها آمدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ساعت ۱۷:۳۰ در تقاطع خیابان برادران مظفر و روبهروی یک قهوه فروشی با چند دختر و پسر جوان همراه شدم؛ همگی تقریبا زیر ۱۸ سال. تردید داشتم چطور به جمعشان ورود کنم. نگران بودم ظاهر و لباسهای متفاوتم جلب توجه کند. اما دل به دریا زدم و با اولین شعارها با آنها همراهی کردم و وارد خیابان ولی عصر شدیم. پلیس مانع از تجمع میشد. شلیک اولین گاز اشک آور حسابی چشم و گلویم را سوزاند. بعضیهایشان فورا سیگار روشن کردند. یک نفرشان به من هم تعارف کرد. سیگار را گرفتم و در جیبم گذاشتم. نگران بودم پوک زدنهای ناشیانه هویتم را لو دهد.
با حضور پلیس از کوچههای فرعی به سمت چهارراه ولی عصر فرار کردیم. برای اینکه جمعیت را گم نکنم یک دختر و پسر جوان را نشان کردم و به دنبال آنها میدویدم. اینترنت قطع بود و این افراد با تلفن محل قرار بعدی را مشخص میکردند. قرار بعدی سر خیابان وصال بود. با آنها همراه شدم.
روال کار به این شیوه بود که ابتدا شعار می دادیم وقتی به حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر می رسیدیم با هدایت لیدرهایی که عمدتا موتورسوار بودند و سن های بالاتری داشتند، خیابان را می بستیم.
نوع برخوردها خشن بود. متوجه شدم برخی چاقوی جیبی و اسپری فلفل داشتند. رفتار دخترها هم مثل پسرها بود. در میان راه چند تابلو راهنمایی و سطل زباله را آتش زدند. کرکره مغازه ها غالبا پایین بود. جوانی حدودا ۲۰ یا ۲۱ ساله که سعید صدایش میکردند، حس لیدری این جمع را داشت. بقیه هم یکی درمیان به توصیه های سعید گوش می دادند.
قرار بعدی میدان فردوسی بود. در مسیر با هم، کمی همکلام شدیم. همین همراهی در یک ساعت اول و شنیدن نوع حرفهای آنها مشخص میکرد اینها نسبتی با گروهکیهایی که بارها وصف حالشان را شنیده بودم، ندارند. با اینکه کار را جدی گرفته بودند اما بعضا برخوردها و شوخیهای غیراخلاقی و راحت بین دختر و پسرها رد و بدل میشد. حتی در شوخی هایشان هم تند و عصبانی برخورد میکردند. اصطلاحات و واژههایی به کار میبردند که مشخصا ویژه زیست مجازی بود. ادبیاتشان برای من که فقط چند سالی از آنها بزرگتر بودم خیلی قابل درک نبود.
به وضوح مشخص است هیچ تقید دینی و سیاسی ندارند. می توان تصور کرد که هدف مهمی در زندگی به جزء خوشگذرانی ندارند که آنهم لابد با توجه به سبک زندگی آنها در کشور ما خیلی بساطش جور نیست! بیشتر من را یاد آن نوجوانی میانداختند که چند وقت پیش در اینستاگرام کلیپهای مشمئز کنندهاش با دو دختر کم سن و سالتر از خودش خاطر بسیاری از مردم را جریحهدار کرده بود.
قاعدتا از زندگیشان احساس رضایت ندارند و هر کس را که عامل این عدم موفقیت بدانند با سختترین برخوردها و شعارها به او حمله میکنند؛ این عامل ناکامی می خواهد دین و قرآن به آنها معرفی شده باشد یا متدینین، بسیجیها، پلیس و... البته در مسیری که من با آنها بودم به جز شکستن شیشه چند مغازه و کندن تابلوها و نردههای خیابان، موقعیتی برای سنجش رفتار آنها با افرادی با ظاهرمذهبی یا خانمهای محجبه پیش نیامد اما کلیپها و ویدئوهای مختلفی در فضای مجازی منتشر شده بود که این میزان خشونت و تنفر را به وضوح به تصویر میکشید.
به میدان فردوسی رسیدیم و در خروجی مترو مستقر شدیم. «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و «مرگ بر دیکتاتور»، «ای مردم با غیرت حمایت حمایت» از شعارهای اولیهای بود که این گروه میدادند. به مرور به وسط خیابان آمدیم و ترافیک سنگین شد. ناگهان چند موتور سوار، هماهنگ با هم خیابان را کاملا بستند. چند زن نقابدار که مسنتر بودند وارد جمع ما شدند و میدانداری میکردند. ماشینها و مردم هم نظارهگر بودند.
موتورسوارها که حدودا تعدادشان ۱۰ تا ۱۵ نفر بود شروع به بوق زدن ممتد کردند. بقیه هم مردم را تشویق به همراهی میکردند. جو هیجانی خیلی بالا بود. ناگهان سطل زباله را به وسط خیابان آوردند و در کسری از ثانیه آتش زدند. متوجه نشدم چه کسی این کار را کرد؛ گروه جوان همراه ما یا میانسالهای تازهوارد. بههر حال، میدان فردوسی از چهار طرف بسته شد. گروه نوجوانها هم چند دقیقهای شعار دادند و به هم ریختند و آتش زدند. رفتارشان مثل قهرمان بازیهای رایانهای بود. انگار خرابکاری را فقط برای هیجان و لذتش انجام میدادند؛ یک جور تخلیه انرژی.
اما در گوشه دیگر میدان، ماجرا فرق میکرد. تحرکات لیدرها توجهم را بیشتر جلب میکرد. زنان و مردانی که معلوم بود جنسشان با این جوانها متفاوت است. کارشان را کاملا بلدند و برای تکتک رفتارشان برنامه دارند. هیچکدام از موتورها پلاک نداشتند. یک زن و مرد یا دو مرد سوار هر موتور بودند. در تاریکی شب متوجه نشدم که مسلح بودند یا نه اما بعدا از همکاران دیگر شنیدم که میگفتند در دست برخی لیدرها اسلحههایی دیدهاند.
چند دقیقه بعد پلیس وارد میدان شد. بلافاصله موتوری ها آدرس محل بعدی تجمع را دادند و تا قبل از رسیدن پلیس محل را ترک کردند. با ورود پلیس به میدان، جوانان شعاردهنده هم متفرق شدند و دوباره قرار بعدی را گذاشتند: زیر پل چوبی! از اینجا به بعد همه چیز تکرار میشد. ابتدا شعار می دادند و ترافیک ایجاد میکردند. وقتی جمعیت به حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر میرسید، سر و کله لیدرهای موتورسوار پیدا میشد که سن و سال بالاتری داشتند. ناگهان خیابان با یک سطل زباله یا لاستیک شعلهور مسدود میشد. به محض ورود پلیس، موتورسوارها ناپدید میشدند. حالا این جوانهای هیجانزده باقی میماندند و مردم بهتزده و پلیسی که باید این صحنه را مدیریت کند!
به محض ورود پلیس، لیدرهای موتورسوار فراری میشدند و نوجوانها در میدان میماندندظهر پنجشنبه اطلاعاتی از بازداشت شدگان دریافت کردم. همان نوجوانان و جوانان کم سن و سال. در توصیف آنها می گفتند: اکثرا دغدغه معیشتی ندارند. اهل گیم و اینستاگرامند! بدون قید و بند مذهبی. معتقد به آزادی بی حد و حصر رابطه با جنس مخالف. به شدت نسبت به دین بغض دارند. روحانیت و اسلام را عامل ناخوشیشان میدانند. در اعترافاتشان مشخص شده پیوند خانوادگی شان به شدت ضعیف است و بعضا پدر و مادرهایشان با هم زندگی نمیکنند. پلیس میگوید بعضی هایشان که پوشش نامناسبی دارند تا هنگامی که خانواده شان لباس مناسب برایشان نیاورند نگه می داریم. مادرانشان که میآیند وضع پوششان به گونهای است که باید آنها را نیز نگه داریم اما بعضا اغماض می کنیم! البته حساب اغتشاشگران فرق دارد باید بمانند تا محاکمه شوند.
وندالیسم؛ عارضه امروز مدرنیته استدکتر منوچهر زارعی جامعه شناس آنها را در جرگه وندالیسم دسته بندی می کند و میگوید: «وندالیسم» عارضه امروز مدرنیته است. بیماری نوظهوری که تقریبا در همه جوامع به ظاهر توسعه یافته مشاهده میشود. کودکانی که در اینستاگرام و فیسبوک پرورش پیدا میکنند و در دیسکوها و کازینوها بزرگ میشوند. اکثرا هیجانات جوانی را با الکل یا مخدر سرکوب میکنند اما هر از چند گاهی به بهانهای به خیابانها میریزند و با آشوبگری و تخریب اموال عمومی، هیجانات خود را تخلیه میکنند. انگار ما هم باید سزای غربی شدنمان را اینگونه بدهیم. سیاستهای توسعه غربی که دهه ۷۰ پایهگذاری کردیم هم اکنون محصولش را درو میکنیم. البته که اینها هنوز در اقلیتند و بسیار محدود، اما همین مقدار کم نیز دردآور است. خانواده، آموزش و پرورش و لقمه شبههدار و نحوه تربیت و مصرف رسانهای بیشترین نقش و تقصیر را در این ماجرا دارند.
به نظرم این نوجوانها مراقبتهای خاص میخواهند. شاید باید پس از شناسایی در مدارس خاص ثبتنام شوند تا هم آموزشهای مناسب ببینند و هم بقیه را کمتر آلوده کنند. دکتر زارعی درست میگوید؛ انگار به میزان تقلید از غربیها، داریم شبیه آنها میشویم لااقل در نابهنجاریهای فرهنگی. اما یک تفاوت جدی نیز وجود دارد. غربیها مثل ما این همه دشمن و گروهک تروریستی و معاند ندارند. هیچ کجای دنیا دشمنان قسم خورده که به این میزان دستشان به خون مردم آغشته باشد و رسانههای پرشماری که ساعتها برای تهییج مردم و به خشونت کشیدن جامعه وقت بگذارند و هزینه کنند، وجود ندارد.
رسانه هایی که ایجاد یاس و ناامیدی را در برنامه دارند و هنرشان این است تا کوچکترین ایرادی را به نظام سیاسی و دینی کشور منتسب کنند و مردم را به خیابان بکشند. آنگاه با پنهان شدن پشت مردم سپری را برای گروهکی ها و تروریستها ایجاد کنند.
یکی از همکاران که سابقه خبرنگاری در فتنه ۸۸ را نیز دارد میگفت: این مسائل برای ما تکراری است. این رسانه ها بیشترین اثر را روی خودشان می گذارند. بیش از ۴۰ سال است که هر بار باورشان می شود که کار نظام تمام است اما باز هم دست از پا درازتر ناکام می مانند و مشغول سناریوسازی دیگری می شوند. البته پشتکار خوبی دارند هر کسی بود تا الان هزار بار ناامید شده بود. انگار به اراده الهی ماموریت دارند تا ما را قوی تر کنند همان کاری که تاکنون کرده اند.
کد خبر 708540 منبع: فارس برچسبها اغتشاش خبر ویژه مهسا امینی اعتراض - تجمع - تحصن گشت ارشاد فراجامنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: اغتشاش خبر ویژه مهسا امینی اعتراض تجمع تحصن گشت ارشاد فراجا نوجوان ها قرار بعدی جوان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۸۹۲۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیت الله ابراهیم امینی و تربیت عقلانی
این هفته مصادف بود با سالگرد ارتحال عالم مجاهد و پارسا آیتالله شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی. این دانشمند پرتلاش و اندیشمند جزو شخصیت هایی است که چهره تابناکش در میان گرد و غبار سیاست ناشناخته مانده است. برای آشنایی بیشتر با اندیشه و رفتار این عالم بزرگ به سه نکته کلیدی اشاره می کنم
۱ _ ایشان از معدود صاحب نظران حوزه تربیت و پرورش در حوزه علمیه قم بود که مسایل تئوریک علم اخلاق را با صورت بندی کاربردی و متناسب با شرایط زمان تبیین می کرد. ایشان در دهه شصت و هفتاد بدون سر و صدا و تبلیغات، جلسات خصوصی متعددی با طراحان شیوههای تربیتی آموزش و پرورش داشتند که مبانی علم اخلاق را با تاکید بر تربیت فکری و رشد عقلی تشریح می کردند. اهل تحقیق و تجربه می دانند که این روش دیربازده ولی پایدار است. در مقابل ایشان گروه دیگری در حوزه بودند که با اعتقاد به روشهای «زود بازده و تاثیرگذار آنی» مبانی تخیل و رؤیا و کرامت را جایگزین تعقل و تفکر نمودند. این گروه از اواسط دهه هشتاد بتدریج مراکز پرورشی و تبلیغی کشور را به تصرف خود درآوردند. شیوه خواب گرایی و رؤیا پردازی و کرامت سازی به سرعت در اکثر منابر، محافل مذهبی، سخنرانی ها، تریبونها و حتی کلاسهای درس فرا گیر شد. و با خالی شدن سنگر نماز جمعه از خطیبانی چون آیتالله جوادی آملی، آیتالله امینی، آیتالله استادی و آیتالله هاشمیرفسنجانی که از مدافعان و مرزبانان نظریه اول بودند میدان به دست کسانی افتاد که نه اعتقادی به آن روش داشتند و نه از توانایی لازم علمی برای ورود در آن مباحث برخوردار بودند. کم کم نظریه دوم گسترش یافت بویژه از طریق هیئت های مذهبی خاص که با پوشش مستقیم و سراسری صدا و سیما همراه بود. طراحان این روش با کمک کارشناسان مذهبی! با چنین رویکرد، چهره خاصی از اسلام و تشیع را به نمایش گذاشتند که بن مایه اش توهمات و تخیلات با روکشی از آیات و روایات بود.
البته این روش زود بازده است یعنی یک فرد با یک جلسه ممکن است تغییر کرده به معنویات راغب شود. اما چون زیرساخت عقلانی ندارد با همان سرعت که پدید آمده با همان سرعت ناپدید و زایل می گردد. جامعه امروز ما روشنترین مصداق و شاهد بر ناکارآمدی روشی است که این طرز فکر در دو دهه گذشته با کنار گذاشتن صاحب نظران عقل گرا و در اختیار قرار دادن تمامی شبکههای صدا و سیما در خدمت ترویج روبنایی مذهب و تربیت دینی بر اساس «احساس بدون اندیشه» به دست آورده است. در حالی که قرآن کریم بیش از سیصد بار با کلماتی از قبیل یعقلون، یتدبرون، اولوالالباب، یتفکرون و... مردم را به تعقل و باورهای عمیق دعوت کرده است. و در آیه شریفه«قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی» بگو : ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﭘﻴﺮﻭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ( یوسف/ ١٠٨) راه و روش پیامبر اکرم(ص) را در هدایت و راهنمایی مردم بر اساس بصیرت و آگاهی می داند و لا غیر.
2 - آیتالله امینی در فن نویسندگی نیز مهارت خاصی داشت به طوری که می توان ادعا کرد سبک نویسندگی ایشان همانند استاد شهید مطهری و برخی دیگر از بزرگان سبک «سهل ممتنع» بود. به این معنی که مطالب پیچیده علمی و عقلی را در قالب ساده ترین الفاظ بیان می کرد، بدون آنکه از بار معنی و عمق محتوا کاسته شود. صاحبان این سبک از نویسندگی در میان حوزویان و دانشگاهیان انگشت شمارند. زیرا عده ای از محققان ارجمند با همه مقام والای علمی توان انتقال اندیشه خود را جز در قالب عبارات سنگین و بهره گیری از اصطلاحات فنی و لغات خاص ندارند. و موقعی که به آنها پیشنهاد ساده گویی و ساده نویسی داده می شود پاسخ می دهند مخاطبان باید سطح علمی و ادبی خود را بالا ببرند نه اینکه گوینده پایین بیاید. و در نقطه مقابل برخی دیگر به قصد ساده نویسی، مفاهیم بلند علمی را با قالبهای نارسا و الفاظ کوچه بازاری ضایع می کنند و با این اقدام مباحث ارزشمند علمی را به ابتذال می کشانند. اما معدود نویسندگانی توانایی دارند که همچون مطهری و امام خمینی مطالب عمیق اجتماعی، قرآنی، و حتی فلسفی را بگونه ای بیان کنند که یک فرد کم سواد و یک استاد دانشگاه هر دو به مقدار فهم خود بهره لازم را ببرند. مرحوم آیت الله امینی از این هنر برخوردار و از زمره چنین نویسندگانی بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کتاب «آیین همسرداری» ایشان از بهترین هدایا برای زوج های جوان به شمار می رفت. و به خاطر همین ویژگی بسیاری از تالیفات ایشان در زمینه اسلام شناسی و شیعه شناسی و اخلاق و تربیت دینی به زبان های خارجی ترجمه شد. کتابهای ایشان در کشورهای آفریقایی طرفداران زیادی داشت.
بنده در بعثه امام خمینی در ایام حج، شاهد مراجعه مکرر از کشورهای مختلف به ایشان بودم که برای ترجمه و یا نشر کتابهای شان با ایشان مذاکره و مشورت می کردند.
افسوس قدر این دانشمندان بزرگ چنانکه باید شناخته نمیشود و آنها را با دلایل پوچ و احساسی خانه نشین می کنند. یک اتهام کوچک (که مثلاً ایشان زاویه پیدا کرده) کافی است که جامعه از برکات علمی و معنوی آنها محروم بماند.
3 - آیتالله امینی نه تنها در نوشتار و گفتار که در عمل مَثل اعلای ساده زیستی و فروتنی بود. من در اوایل دهه هفتاد که مدتی در قم بودم و از لحاظ امور اجرایی به بیکاری اشتغال داشتم و البته توفیق درس و مطالعه یافته بودم، همان زمان ایشان عضو مجلس خبرگان و دارای مقامات عالیه بودند برای خرید ما یحتاج روزانه خود شخصا اقدام می کرد. بارها و بارها ایشان را در نانوایی سنگکی خیابان صفائیه می دیدم که یا قبل از من و با بعد از من در صف ایستاده بود وصبورانه منتظر بود تا نوبت به ایشان برسد و نانی دریافت کند.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتم که یافت می نشود گشته ایم ما
گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست